کتیبه ژنرال1/قصر الدشت
اکبر صحرایی
شهید کاظمی
موضوع اصلی | فرهنگ و هنر پایداری/مقاومت |
---|---|
موضوع فرعی | داستان کوتاه و رمان/ایرانی |
نوبت چاپ | 1 |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9786226609500 |
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحات | 612 صفحه |
وزن کتاب | 1 گرم |
رمانی برگرفته از زندگی کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم عبدالله اسکندری
رمانی که حوادث بیش از چند دهه قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن شامل جنگها، حوادث تاریخی، ترورها، کودتا، حادثۀ طبس، درگیریهای سیاسی و وضعیت عراق و سوریه میشود. شخصیت اصلی این رمان شهید عبدالله اسکندری، همسر، مادر و دیگر شخصیتهایی که در طول رمان تجزیه و تحلیل میشوند.
گزیدۀ متن
تا نقشۀ منطقۀ عملیاتی حماة پهن شد کف اتاق، اسکندری، دوزانو مقابل نقشه نشست. دفترچۀ کوچک و خودکار آبی بیکش را از جیب درآورد. سریع و رگباری پرسید: «موقعیتمان کُجاس؟ اصل قضیۀ عملیات چیه؟ کار شما چیه؟ چرا قرارگاه اینقد، غُلغُلهس؟ قراره چه کنید کاکو؟» ابوامین جا خورد و خودش را جمعوجور کرد. وسط عینکش را گرفت و روی بینی تنظیم کرد. فکر کرد: «زود آمده و زودم میخواد بره! یکی نیس به این بگه بابا، جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق متفاوته؛ هرچند یه چیزایی بارشه.» ابوامین، اوضاع کُلی را تشریح کرد: «تا الان مأموریت قرارگاه لواء ۴۷ حماة، حفاظت از اتوبان حماة-حلب بود تا قطع نشه. بارها مسلحین، داعش و النصرة اتوبان رو قطع کردن، اما دوباره بازش کردیم.» اهمیت اتوبان تو چیه کاکو؟» تا همین امروز فرودگاه کویرس حلب محاصره بود. تنها مسیر تنفس شهر حلب اتوبان بوده و هست. قطع بشه، حلب سقوط میکنه و سوریه تقسیم میشه به دو منطقۀ شمال و جنوب. ابوامین مکث کرد. اسکندری یادداشت کرد و سر بالا گرفت. میفرمودین کاکو.»
جهت مشاهده و تهیه دیگر آثار نویسنده کلیک کنید